کد مطلب:188787 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:145

فلسفه ی نهی از قیام زید
سؤالی كه در این میان باقی می ماند این است كه اگر اصل قیام زید مورد امضای ائمه بوده و حركت او صحیح و بایسته بشمار می آمده است پس نهیهای مكرری كه از سوی امام و امام صادق (ع) نسبت به قیام او صورت گرفته است، چیست؟

پاسخ این است كه اگر روایات مدح را بپذیریم و روایات قدح را ضعیف و ناتوان بشناسیم، در این صورت لازمه ی جمع میان نهی از قیام زید و ستایش مقام علمی و عملی او این است كه بگوییم: نهی ائمه، به جهت دلسوزی و شفقت و ارشادی بوده است.

نهضت زید از نظر خود او امری بایسته و ضروری بود، او دیگر طاقت نداشت كه شاهد بی حرمتی بنی امیه به ساحت رسول خدا و نظاره گر ظلم و بی عدالتی آنان باشد، و تنها راه را در جهاد مسلحانه علیه آنان می دید، اما ائمه (ع) از سوی دیگر، با



[ صفحه 207]



این كه در اصل ضرورت مبارزه با كفر و ظلم با او هم نظر بودند، ولی بر اساس اطلاعاتی كه تنها در اختیار آنان بود و بینشی كه نسبت به شرایط سیاسی داشتند، حركت نظامی و نهضت مسلحانه را تنها راه ممكن و ضروری تشخیص نمی دادند. در نگاه ائمه (ع) زید به گونه ی واجب، موظف به قیام نبود زیرا اگر او به راستی چنین وظیفه ای داشت، هرگز او را به ترك تكلیف الهی دعوت نمی كردند. از سوی دیگر قیام او ممنوع و باطل نیز نبود؛ زیرا اگر حركت او باطل و حرام بود، هرگز ائمه وی را به نیكی یاد نمی كردند. [1] در نتیجه تنها راهی كه می توان فرض كرد این است كه زید برای مقابله با كفر و فساد حاكمان بنی امیه، میان دو راه مخیر بوده است: راه قیام علنی و راه مبارزه ی پنهانی.

او راه اول را ضروریتر می دانست و ائمه راه دوم را شایسته تر می شمردند. از این رو، برای راهنمایی وی، سعی داشتند تا او را از قیام مسلحانه منع كنند. چنین است كه گاه، كشته شدن سریع او و عدم پیشرفت نظامی را به او متذكر می شدند. [2] و زمانی بی وفایی مردم را.

سرانجام، زید راه خویش را انتخاب كرد و در پی بی حرمتی های مضاعف هشام به خاندان رسول الله (ص) و به شخص وی، دست به قیام زد و به فرموده ی حضرت رضا (ع)، برای خدا و در راه خدا به شهادت رسید. و بر اساس روایاتی كه از رسول خدا (ص) نقل شده است:

زید و یارانش در قیامت گام بر گردن مردمان می نهند و به بهشت وارد می شوند. [3] .

با این همه، نهی ائمه (ع) از قیام، نیز بی حكمت نبود. اگر درك جوانب این نهی برای معاصران میسر نبود، برای ما كه از این فاصله ی تاریخی می توانیم شاهد بازتاب ها و نتایج و پیامدهای آن قیام باشیم، درك آن دشوار نیست.

قیام زید برای او به صورت یك تكلیف شناخته شد و او با انگیزه ای مقدس به



[ صفحه 208]



آنچه تشخیص داده بود عمل كرد، ولی حركت او به شدت و به سرعت سركوب شد، و آن چه با بدن و سر او انجام دادند، بر رعب و وحشت مردم و سكوت و خفقان فضای سیاسی افزود و منحرفان و سست باوران با تبلیغ نادرست اندیشه ها و اهداف وی، جریان های فكری و عقیدتی نادرستی را پدید آوردند و در جبهه ی متشكل شیعه، انشعاب زیدیه شكل گرفت!

قیام و شهادت زید هر چند در خراسان بازتاب وسیع و گسترده ای پیدا كرد و شیعیان خراسان به جنبش آمدند و حركت های نهانی خود را علیه دستگاه خلافت آشكار ساختند [4] و این جریان همواره گسترش یافت تا به اضمحلال خلافت امویان انجامید، اما سوگمندانه زوال خلافت امویان، مشكلی را از جامعه ی اسلامی نگشود و از شدت جور و استبداد نكاشت، چه، عباسیان بر جای امویان تكیه زدند و راه ایشان را پی گرفتند!

هرچند این مشكلات و انحراف ها از ناحیه ی زید بن علی صورت نگرفت و او تنها به آنچه تكلیف خویش می دانست عمل كرد، ولی امامان (ع) افقهایی را می دیدند كه از دید زید بن علی كه فاقد بینش امامت بود قابل پیش بینی نبود!



[ صفحه 211]




[1] رك: مرآة العقول 1 / 261؛ زيد الشهيد 43.

[2] اثبات الوصية 150؛ الخرائج و الجرائح 1 / 281؛ كشف الغمة 2 / 347؛ الفصول المهمة 218-216؛ احقاق الحق 12 / 182؛ اثبات الهداة 5 / 321؛ نور الابصار، شبلنجي 143.

[3] كفاية الاثر 328؛ بحار 11 / 41؛ تنقيح المقال 1 / 469.

[4] تاريخ يعقوبي 2 / 326.